فروشگاه اینترنتی پخش زنده گالری تصاویر آرشیو پرسش و پاسخ بانك صوت کتابخانه ارتباط با ما صفحه اصلي
  جمعه  7 ارديبهشت 1403 - الجمعه  16 شوال  1445 - Fri  26 Apr 2024
منوی سایت    
صفحه اصلی   آرشيو  > تازه ترين مطالب > حديث امام رضا علیه السلام راجع به شرايط امام‏

حديث امام رضا علیه السلام راجع به شرايط امام‏


حديث امام رضا علیه السلام راجع به شرايط امام‏

 

بسم اللـه الرحمن الرحیم

مرحوم محمَّد بن يعقوب كلينى [1] حديث مى‏كند از عبد العزيز بن مسلم كه او گفت: ما با حضرت رضا علیه السلام در مرو بوديم و در بدو ورود در مسجد جامع مرو در روز جمعه‏اى به جماعت‏ رفتم. در آنجا از امر امامت بسيار سخن به ميان رفت و اختلافات مردم را در اين موضوع بيان مى‏كردند. پس از آن من بر حضرت رضا عليه السلام وارد شدم و او را از بحث و خوض مردم در امر امامت مطلّع نمودم.

آن حضرت تبسمى فرمود و سپس گفت: اى عبد العزيز اين مردم جاهلند و به آراء و افكار خود گول خورده‏اند. خداوند عزَّ و جلَّ جان پيغمبر خود را نگرفت مگر آنكه دين او را كامل نمود و قرآن را بر او فرو فرستاد كه فيهِ تِبْيانُ كُلِّ شَىْ‏ءٍ. در قرآن حلال و حرام بيان شده و حدود و احكام و جميع آنچه كه مردم بدانها نيازمندند همه را بيان فرموده، فَقالَ عَزَّ وَ جَلَّ: ما فَرَّطْنا فِى الْكِتابِ مِنْ شَىْ‏ءٍ.[2]

و در حجة الوداع كه آخر عمر حضرت رسالت بود اين آيه را فرستاد: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الْاسْلامَ ديناً.[3] و امر امامت از تماميّت دين است و پيغمبر از دنيا نرفت مگر آنكه براى امّت خود معالم دين آنها را بيان فرموده و روشن ساخت و راه سلوك آنها را نشان داد و بر راه حقّ آنها را برقرار كرد و براى آنها على عليه السلام را راهنما و امام قرار داد، و تمام چيزهایى را كه امّت بدانها محتاج هستند روشن ساخت. پس كسى كه گمان كند خداوند عزَّ و جلَّ دين خود را كامل ننموده است كتاب خدا را ردّ كرده و كسى كه كتاب خدا را ردّ كند به خدا كافر شده است. آيا آنها قدر و منزلت امام را مى‏دانند و محل و مكانت او را مى‏شناسند تا بتوانند براى خود امام اختيار كنند؟

انَّ الْامامَةَ اجَلُّ قَدْراً وَ اعْظَمُ شَأَناً وَ أَعْلى مَكاناً وَ امْنَعُ جانِباً وَ ابْعَدُ غَوْراً مِنْ انْ يَبْلُغَهَا النّاسُ بِعُقُولِهِمْ اوْ يَنالُوها بِآرائِهِم اوْ يُقيمُوا اماماً بِاخْتيارِهِمْ. «امامت قدرش بزرگتر و شأنش عظيم‏تر و درجه‏اش عالى‏تر و از دسترس مردم دورتر و رسيدن به حقيقت او مشكل‏تر است از آنكه مردم بتوانند با عقل‏هاى خود بدان برسند يا به آراء خود بدان دست يابند يا به اختيار خود امامى را تعيين كنند».

امامت مقامى است كه خداوند عزّ و جلّ به حضرت ابراهيم بعد از اعطاى نبوّت و خُلّت، در درجه سوّم عنايت فرمود، و فضيلتى است كه خدا او را بدان مشرف فرمود و بدان فضيلت ثنا و مدح خود را بر آن پيغمبر بيان كرد فَقالَ: انِّى جاعِلُكَ لِلنّاسِ اماماً.[4] «من‏ ترا براى مردم امام قرار دادم». و از مسرتى كه ابراهيم از اين خطاب پيدا نمود عرض كرد: وَ مِنْ ذُرِّيتَّى؟[4] «آيا اين منصب امامت نصيب ذرّيّة من نيز مى‏گردد؟» خداوند تبارك و تعالى فرمود: لا يَنالُ عَهْدِى الظّالِمينَ.[4] «عهد من به ستمكاران نخواهد رسيد». پس اين آيه، امامت هر ظالمى را تا روز قيامت باطل نمود و امامت مخصوص به پاكان و برگزيدگان شد.

سپس خداوند ابراهيم را گرامى داشته، و امامت را در آن طبقه از ذرّيّة او كه اهل طهارت و صفوت بودند قرار داد و فرمود:

وَ وَهَبْنا لَهُ اسْحقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلًّا جَعَلْنا صالِحينَ* وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِامْرِنا وَ اوْحَيْنا الَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ اقامَ الصَّلوةِ وَ ايتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدين.[5] و پيوسته و هميشه امامت در ذريه ابراهيم بود بعضى از بعضى قرنا بعد قرن ارث مى‏بردند تا آنكه خدا آن را به پيغمبر اكرم ميراث داد و فرمود جل و علا: انَّ اوْلَى النّاسِ بِابِراهيمَ لَلَّذينَ اتَّبَعُوُه وَ هذَا النَّبِىُّ وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ اللـه وَلِىُّ الْمُؤْمِنينَ.[6]

پس اين امامت اختصاص به رسول اللـه پيدا كرد و آن حضرت آن را به على عليه السلام سپرد به امر خداوند تعالى طبق ما فرض اللـه و سپس در ذرّيّه پاك و اصفياى از اولاد آن حضرت آنهایى كه به آنها علم و ايمان داده شد، قرار گرفت. خداوند تعالى فرمود:

وَ قالَ الَّذينَ اوتُوا الْعِلْمَ وَ الْايمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فى كِتابِ اللـه الى يَوْمِ الْبَعْثِ.[7]

پس آن امامت فقط در اولاد على عليهم السلام است تا روز رستاخيز چون پيغمبرى بعد از محمّد صلى اللـه عليه و آله و سلم نيست. بنابر اين از كجا اين جهّال امام اختيار مى‏كنند؟ به درستى كه امامت منزله و مقام پيمبران و ارث اوصياء است. امامت خلافت خدا و جانشينى رسول اللـه صلى اللـه عليه و آله و سلم و مقام امير المؤمنين عليه السلام و ميراث حسن و حسين عليهما السلام است. امامت زمامدارى دين و نظام مسلمين و موجب صلاح دنيا و عزّت مؤمنين است. امامت ريشه و اساس زنده، و شاخه‏هاى بلند اسلام است. به امام است كه نماز كامل و تمام مى‏شود و زكات و روزه و حجّ و جهاد هر يك موقعيّت و تماميّت خود را حائز مى‏گردند، و نيز موجب زيادى فيى‏ء و صدقات و به‏ جريان انداختن حدود و احكام و منع سرحدّات و اطراف است از دستبرد تعديات.

امام حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام مى‏گرداند و حدود خدا را اجرا مى‏نمايد و دست دشمنان و متجاوزان را از حريم دين خدا دور مى‏دارد و با حكمت و پندهاى نيكو مردم را به راه خدا مى‏خواند. امام مانند شمس عالمتاب است كه طلوع نموده و جهان را به نور خود روشن مى‏نمايد، و او بر فراز افق مكان و منزلتى دارد كه دستها و چشمها را ياراى وصول به آن نيست، امام ماه شب چهارده و نور دهنده دلها است و چراغ رخشان و نور بلند و نمايان و ستاره راهنما در قطعات تاريكى‏هاى شديد و در وسط بيابان‏ها و زمين‏هاى خشك و سوزان و در لجّه‏هاى درياها است، امام آب شيرين است در تشنگى و راهنما است بر راه سعادت و نجات دهنده است از سقوط و هلاكت، امام آتشى است بر فراز تپّه‏ها و موجب حرارت است براى افرادى كه خود را بدان گرم مى‏كنند و راهنما و دليل است در مواضع هلاكت، كسى كه از امام جدا شود هلاك گردد. امام ابر پر باران و باران درشت و فراوان و خورشيد نور دهنده و آسمان رحمت سايه گستر و زمين صاف و بى‏خاشاك و چشمه پر آب حيات و منبع آب و گلستان فضائل است. امام انيسى است با مهر و شفقت، و پدرى است با رحمت و عطوفت و برادرى است عديل و مهربان و چون مادرى است با كودك خردسال خود نيكو و رئوف، و ملجأ و پناه بندگان است در شدائد و مهمّات. امام امين خدا است بر آفريدگان او و حجت اوست بر بندگان او و خليفه اوست در بلاد او، و دعوت كننده مردمان است به سوى او، و منع كننده مفاسد و موانع است از حرم او، امام از هر گناهى منزه و از هر عيب و نقصى مبرّى است.

خداوند او را مخصوص به علم نموده و موسوم به حلم فرموده است و نظام دين و عزّ مسلمين و قهر و غضب بر منافقين و هلاكت كافرين است. امام يكّه و فريد زمان است كه هيچ كس را ياراى نزديكى به مقام او نيست و هيچ دانشمندى هم طراز و هم رتبه او نه، و نه از براى او بدلى يافت شود و نه مثل و مانندى، خداوند بخشاينده و كرم كننده او را بدين فضائل بدون طلب و اكتساب مخصوص گردانيده است. بنابراين چه كسى را قدرت معرفت امام است، يا مى‏تواند او را اختيار كند هيهات هيهات!

عقول در اينجا گم مى‏شود و دلها متحيّر مى‏گردد و خردها عاجز و سرگردان مى‏ماند و چشمها فرو مى‏خوابد. بزرگان كوچك مى‏شوند و حكيمان متحيّر مى‏گردند و حليمان كوتاه مى‏گردند و خطيبان محدود و محصور مى‏شوند و خردمندان به جهل اعتراف مى‏كنند و شاعران لال مى‏گردند و اديبان ناتوان مى‏شوند و بليغان عاجز مى‏گردند از توصيف شأنى از شئون امام يا فضيلتى از فضائل او، و همه و همه اقرار به عجز و اعتراف به تقصير مى‏نمايند. و چگونه تمام صفات و فضائل او را مى‏توان وصف كرد يا از كنه و ذات او سخنى گفت يا چيزى از شئون او را ادراك كرد يا بتوان كسى را بر مسند او نشاند كه مانند امام بهره دهد و بى‏نياز كند؟ نه، چنين نمى‏شود چگونه و به چه كيفيّت بتوان چنين كارى كرد؟ در حالى كه او مانند ستاره‏اى است بر فراز آسمان، كجا مى‏توانند مردم او را به دست گيرند، و توصيف كنندگان از حقيقت اوصاف او سخنى گويند؟ با اين حال مردم كجا مى‏توانند امام را اختيار كنند و عقلها كجا مى‏تواند اين حقيقت را درك كند و كجا مى‏تواند مانند امام كسى ديگر پيدا شود؟

آيا شما چنين گمان مى‏بريد كه امامت در غير آل رسول اللـه محمّد بن عبد اللـه صلى اللـه عليه و آله و سلم يافت مى‏شود؟ سوگند به خدا كه نفس‏هاى آنها به آنان دروغ گفت و امانى و آرزوهاى باطل در دلهاى آنان جا گرفت و بنابر اين بر مكان سخت و مرتفعى، و بر نردبان لرزان و صعبى بالا رفتند كه ناگهان قدمهاى آنان از فراز به پائين بلغزيد. آنها چنين خواستند كه امام را با عقل‏هاى ناقص و پريشان و گرفتار هوى و هوس خود تعيين كنند و با آراء گمراه كننده خود نصب نمايند پس هر چه بيشتر كوشيدند بيشتر دور شدند قاتَلَهُمُ اللـه انَّى يُؤْفَكُونَ.[8] و حقا قصد مطلب صعبى نمودند و با افك و دروغ سخن گفتند و گمراه شدند گمراهى آشكارى و در حيرت و سرگردانى در افتادند؛ زيرا با بصيرت امام را ترك گفتند، وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ اعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبيلِ وَ كانُوا مَسْتَبْصِرينَ.[9] از اختيار خدا و اختيار رسول خدا و اهل بيت رسول خدا اعراض نموده و به اختيارات خود گرويدند در حالى كه قرآن به اعلى صوت ندا در مى‏دهد: وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحانَ اللـه وَ تَعالى عَمّا يُشْرِكُونَ.[10] و نيز خداى عَزَّ و جَلَّ فرمود: وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ اذا قَضَى اللـه وَ رَسُولُهُ امْراً انْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ امْرِهِمْ.[11] و نيز فرمود: ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ* امّ لَكُمْ كِتابٌ فيهِ تَدْرُسُونَ* انَّ لَكُمْ فيهِ لَما تَخَيَّرُونَ* امْ لَكُمْ ايْمانٌ عَلَيْنا بَالِغَةٌ الى يَوْمِ الْقِيٰمَةِ انَّ لَكُمْ لَما تَحْكُمُونَ* سَلْهُمْ ايُّهُمْ بِذلِكَ زَعيمٌ* امْ لَهُمْ شُرَكاءُ فَلْيَأتُوا بِشُرَكائِهِمْ انْ كانُوا صادِقينَ.[12] و نيز خداوند عزّ و جلّ فرمود: افَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ امْ عَلى قُلُوبٍ اقْفالُها[13] يا آنكه طَبَعَ اللـه عَلى قُلُوبِهمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ[14] يا آنكه قالُوا سَمِعْنا وُ هْم لا يَسْمَعُونَ* انَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِنْدَ اللـه الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ* وَ لَوْ عَلِمَ اللـه فيهِمْ خَيْراً لَاسْمَعَهُمْ وَ لَوْ اسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ[15] يا آنكه قالُوا سَمِعْنا وَ عَصَيْنا.[16]

بلكه امامت فضل خداست، كسى را كه بخواهد مى‏دهد و خداوند داراى فضل عظيمى است. چگونه براى آنان اختيار تعيين امام است؟ در حالى كه امام عالمى است كه براى او هيچ چيز مجهول نيست و نگهبان و حافظى است كه به هيچ وجه فتور و سستى در او پيدا نمى‏شود. معدن قُدس و طهارت است، و چشمه تقوى و زهادت، و علم و عبادت، اختصاص يافته به دعوت رسول، و نسل پاك بتول، در نَسَب او گفتگو و طعنى نيست، و هيچ ذى حسب و اعتبارى را ياراى نزديكى به مقام او نه. از بيت قريش است و از خاندان بلند مرتبه هاشم و از عترت رسول صلى اللـه عليه و آله و سلم و الرَّضا مِنَ اللـه عَزّ و جلّ. از تمام اشراف شريف‏تر و شاخه‏اى از عبد مناف. علمش پيوسته زنده و بيدار، حلمش كامل و استوار، در انجام وظائف امامت قادر و توانا است، و بر سياست عالم و دانا، پيروى او از ناحيه خدا بر همه خلق واجب آمده، و به امر خداوند عزَّ و جلَّ قائم شده، نصيحت كننده بندگان خداست، و نگهدارنده دين و آیين خدا. خداوند به انبياء و ائمه صلوات اللـه عليهم توفيقى خاصّ عنايت نموده و از خزانه علم و حكم خود چيزهایى به آنان مرحمت فرموده است كه به ديگران نداده‏، بنابراين علم آنها عالى‏تر و رفيع‏تر از علم تمام اهل زمان است. خدا مى‏فرمايد: افَمَنْ يَهْدى الَى الْحَقِّ احَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أمْ مَنْ لا يَهِدّى الّا انْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ.[17] و نيز فرمايد: وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ اوتِىَ خَيْراً كَثيراً.[18] و درباره طالوت گويد: انَّ اللـه اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللـه يُؤْتى مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللـه واسِعٌ عَليمٌ.[19] و به پيمبرش صلى اللـه عليه و آله و سلم فرموده: انْزَلَ اللـه عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ و كانَ فَضْلُ اللـه عَلَيْكَ عَظيماً.[20] و درباره ائمّة از اهل بيت او و عترت او و ذرّيّه او صلوات اللـه عليهم فرموده است: امْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما ءاتهُمُ اللـه مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ ابْراهيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظيماً فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ كَفى بِجَهَنَّمَ سَعيراً.[21]

چون بنده‏اى را خدا براى ولايت و سرپرستى امور بندگانش اختيار كند سينه او را براى تحمّل اين بار، منشرح و گشاده مى‏دارد و در دل او چشمه‏هاى حكمت قرار مى‏دهد و پيوسته از علوم خود بدو الهام مى‏نمايد به طورى كه ديگر از جواب فرو نخواهد ماند و از راه صواب حيران و سرگردان نخواهد شد، و بنابراين او به عصمت الهى معصوم و به تاييد و توفيق او مؤيّد و موفَّق خواهد بود، از هر گونه اشتباهى يا لغزش و خطائى مأمون و مصون خواهد بود. و اين مقام را خدا به او اختصاص داده تا بر بندگانش حجّت بوده باشد و بر آفريدگانش شاهد و گواه‏ و ذلِكَ فَضْلُ اللـه يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللـه ذُو الْفَضْلِ الْعَظيمِ.[22]

آيا كسى مى‏تواند اين مَلكات را داشته باشد و قدرت بر وظائف امامت را دارا باشد تا او را انتخاب كنند؟ يا اينكه مختار و منتَخَب آنان داراى چنين صفاتى است تا او را مقدّم دارند؟ سوگند به بيت اللـه كه از حقّ تجاوز كردند و كتاب خدا را چنان به پشت سر انداختند گويا كه اصلًا بر آن دانا نبودند. در كتاب خدا راه هدايت مشهود و شفاى از هر گزند و مصيبتى معلوم بود لكن آنرا به دور انداختند، و از اهواء و خيالات خود پيروى كردند. خداوند آنان را مذمّت نموده و وجهﮤ بصيرت آنها را برو در افكنده، ديدۀ دل آنان را كور و قلب آنان را هلاك و تباه فرموده است‏.

قالَ اللـه تَعالى: وَ مَنْ اضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللـه انَّ اللـه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظّالِمين[23] و نيز فرمود: فَتَعْساً لَهُمْ وَ اضَلَّ اعْمالَهُمْ[24] و نيز فرمود: كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللـه وَ عِنْدَ الَّذينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطْبَعُ اللـه عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبّارٍ[25] و صلّى اللـه على النَّبىِّ مُحمّد و آله و سلّم تسليماً كثيراً.[26]

__________________________________________________

[1]ـ اصول كافى، ج 1، ص 198.                     [2]ـ سوره الأنعام (6) آيه 38.                    [3]ـ سوره المائدة (5) آيه 3.

[4]ـ سوره البقرة (2) آيه 124.                       [5]ـ سوره الأنبياء (21) آيه 72 و 73.            [6]ـ سوره آل‌عمران (3) آيه 68.

[7]ـ سوره الروم (30) آيه 56.                        [8]ـ سوره التوبة (9) آيه 30.                     [9]ـ سوره العنكبوت (29) آيه 38.

[10]ـ سوره القصص (28) آيه 68.                   [11]ـ سوره الأحزاب (33) آيه 36.               [12]ـ سوره القلم (68) آيه 37 الی 42.

[13]ـ سوره محمد (47) آيه 24.                     [14]ـ سوره التوبة (9) آيه 87.                   [15]ـ سوره الأنفال (8) آيه 21 الی 23.

[16]ـ سوره البقرة (2) آيه 93.                       [17]ـ سوره يونس (10) آيه 35.                 [18]ـ سوره البقرة (2) آيه 269.

[19]ـ سوره البقرة (2) آيه 247.                     [20]ـ سوره النّساء (4) آيه 113.                [21]ـ سوره النّساء (4) آيه 53 و 54.

[22]ـ سوره الجمعة (62) آيه 4.                     [23]ـ سوره قصص (28) آیه 50.                 [24]ـ سوره محمّد (47) آیه 8.

[25]ـ سوره غافر (40) آیه 35.                       [26]ـ امام شناسی، ج 2، ص 108.

چاپ ارسال به دوستان
 
نظرسنجی
نام:    
پست الکترونیک:    
تاریخ    
موضوع:    
متن:    

کد یا نوشته ای را که در این عکس می بینید دقیقا وارد کنید

اگر در دیدن این کد مشکل دارید با مدیر سایت تماس بگیرید 
نمایش کد جدید

 
 

کلیه حقوق در انحصار پرتال متقین میباشد. استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است

© 2008 All rights Reserved. www.Motaghin.com


Links | Login | SiteMap | ContactUs | Home
عربی فارسی انگلیسی